یه بار که به سختی تونست خودش رو از چنگ بچه های بسیجی خلاص کنه،
با چشمای اشک آلود نشست و با تشر به خودش می گفت:
" مهدی! خیال نکنی کسی شده ای که این ها این قدر بهت اهمیت می دن!
تو هیچ نیستی. تو خاک پای بسیجیانی . . . "
همینطور می گفت و اشک می ریخت . . .
شهید مهدی زین الدین
برچسب ها : خاطره نوشت ,